66

روزگار نبودنت را برایم دیکته می کند


و نمره من باز می شود صفر


...هنوز نبودنت را یاد نگرفته ام...



و باز هم 11 مهر..و خاطره ی تلخ از دست دادنش


رفتنش امروز دقیقا 365+365+365 روز شد.


سه سال پیش چنین شبی آخرین شب حضورش در این دنیای بی ارزش بود


و شاید اولین شب آرامشش


چه شب و روزهای تلخ و سیاه و پر از دلتنگی که این 1095 روز نداشتم،


ولی نمی دونم چرا امشب دلتنگ تر از همیشه ام.


خاک هیچگاه سرد نیست...هیچگاه!

65

و باز هم از فریدون مشیری عزیز:


ای عشق،غم تو سوخت بسیار مرا


آویخت مسیح وار بر دار مرا


چندان که دلت خواست بیازار مرا


مگذار مرا ز دست،مگذار مرا...