و باز هم از فریدون مشیری عزیز:
ای عشق،غم تو سوخت بسیار مرا
آویخت مسیح وار بر دار مرا
چندان که دلت خواست بیازار مرا
مگذار مرا ز دست،مگذار مرا...
اولین چیزی که به ذهنم رسید آهنگ حمیدرضا نوربخش بود میخوند: دلگیــــر دلگیـــــرم، از غصه می میرم، مرا مگذار و مگذر ...
این آهنگو نشنیدم.خوبی قاصدک جانم؟
امید که بامداد فردا تاجی از آرامش را بر سرت گذارد به عوض طوفان شب دوشین تاجی که دست ساختِ عشق توست...
ممنونم سارا جان...خیلی ممنونمچقدر به دلم نشست این آرزوت مرسی که اینقـــدر مهربانی
باز میپرسی چه شد که عاشق جبرت شدم در دل توفان که باشی بادبان بیفایده است بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت دست و پا وقتی نباشد نردبان بیفایده است تا تو بوی زلفها را میفرستی با نسیم سعی من در سر به زیری بیگمان بیفایده است تیر از جایی که فکرش را نمیکردم رسید دوری از آن دلبر ابروکمان بیفایده است در منِ عاشق توانِ ذرهای پرهیز نیست پرت کن ما را به دوزخ ، امتحان بیفایده است از نصیحت کردنم پیغمبرانت خستهاند حرف موسی را نمیفهمد شبان ، بیفایده است من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا همچنان میگردم اما همچنان بیفایده است _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ کاظم بهمنی
ممنونم فرشته جاناز وقتی که می گذاری و این شعرهای زیبا را می نویسی خیلی خیلی ممنونم
سلام نرگس جان ...سلام خانوم معلم عزیز ... خوبی دختر ؟؟؟
سلام فرشته جانخوبم..ممنونم از لطف و مهربانی توامیدوارم حال تو هم خوب باشه و اون ابرها ازت دور شده باشن عزیزم
مگذار مرا ز دست مگذار مرا ... امان از عشق!!
امان!!امیدوارم حالت خوب شده باشه باغبان عزیزم
خوبــــم نرگسی :) خوب
سلام عزیزمخدا را شکـــــــــــر که خوبیالهی این حال خوبت پایدار و همیشگی باشه
سلام نرگس جان خوبی خانمی ؟ روز و روزگارت قشنگ و دلت آروم .
سلام فرشته ی عزیزمممنون.خوبمروز و روزگار تو هم پرنور و روشن
اولین چیزی که به ذهنم رسید آهنگ حمیدرضا نوربخش بود
میخوند:
دلگیــــر دلگیـــــرم، از غصه می میرم، مرا مگذار و مگذر ...
این آهنگو نشنیدم.
خوبی قاصدک جانم؟
امید که بامداد فردا
تاجی از آرامش را بر سرت گذارد
به عوض
طوفان شب دوشین
تاجی که
دست ساختِ عشق توست...
ممنونم سارا جان...خیلی ممنونم
چقدر به دلم نشست این آرزوت
مرسی که اینقـــدر مهربانی
باز میپرسی چه شد که عاشق جبرت شدم
در دل توفان که باشی بادبان بیفایده است
بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت
دست و پا وقتی نباشد نردبان بیفایده است
تا تو بوی زلفها را میفرستی با نسیم
سعی من در سر به زیری بیگمان بیفایده است
تیر از جایی که فکرش را نمیکردم رسید
دوری از آن دلبر ابروکمان بیفایده است
در منِ عاشق توانِ ذرهای پرهیز نیست
پرت کن ما را به دوزخ ، امتحان بیفایده است
از نصیحت کردنم پیغمبرانت خستهاند
حرف موسی را نمیفهمد شبان ، بیفایده است
من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا
همچنان میگردم اما همچنان بیفایده است
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
کاظم بهمنی
ممنونم فرشته جان
از وقتی که می گذاری و این شعرهای زیبا را می نویسی خیلی خیلی ممنونم
سلام نرگس جان ...سلام خانوم معلم عزیز ...
خوبی دختر ؟؟؟
سلام فرشته جان
خوبم..ممنونم از لطف و مهربانی تو
امیدوارم حال تو هم خوب باشه و اون ابرها ازت دور شده باشن عزیزم
مگذار مرا ز دست
مگذار مرا
...
امان از عشق!!
امان!!
امیدوارم حالت خوب شده باشه باغبان عزیزم
خوبــــم نرگسی :)
خوب
سلام عزیزم
خدا را شکـــــــــــر که خوبی
الهی این حال خوبت پایدار و همیشگی باشه
سلام نرگس جان
خوبی خانمی ؟
روز و روزگارت قشنگ و دلت آروم .
سلام فرشته ی عزیزم
ممنون.خوبم
روز و روزگار تو هم پرنور و روشن