۲۴

امروز میشه: 

   

۳۶۵+۳۶۵+۹۲ روز  

دردناک و پربغض    

 

ولی هنوز زنده ام!!! 

 

(البته فقط زنده ام)

نظرات 10 + ارسال نظر
از خاک کم... 14 دی 1391 ساعت 19:17

یه وقت هایی، بعد یه روزهایی،
آدمی دیگه دوست نداره، چشمش به جمال دنیای دون باز شه..مثل همین 2 سال و 92 روز تو....

ولی چشمش دوباره باز میشه
دقیقا فردای همان روز ...و فرداهای همان روز
و این زجرآوره...خیلی

جعفری نژاد 14 دی 1391 ساعت 21:16

هنوز می شماری نرگس جان ؟!

می خوای منم باهات بشمرم خواهر جان ؟ می دونم که گریزی نیست ، می دونم عبور کردن سخته ... پس فقط می تونم بگم تا هر کجا که بخوای باهات می شمرم ... تا هر جا اراده کنی

از شمردن روزهاش گریزی نیست...حتی لحظه هاش
تو موقعیتهای سخت نبودنش بیشتر به رخت کشیده میشه

ممنون از همراهیت...یه دنیا ممنون
بودنت بسیار باارزشه،شما فقط باش
خودم می شمارم
ببخش اگه تلخم

دل آرام 14 دی 1391 ساعت 21:27 http://delaramam.blogsky.com

شرمنده ام که نمیدونم چی اذیتت میکنه و چرا اینهمه طولانی ... فقط برایت یک بغل آرزوی خوب دارم . نمیگویم یک دنیا ، دنیا انرژی خوب نداره ... اما بغل یک حس مثبت داره و پر از انرژی های خوبه ...

دشمنت شرمنده دل آرام جانم
چیزی نیست
قربون مهربونیت عزیزم..تو همیشه پر از انرژی مثبت و حس خوبی
خوشحالم که هستی

شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود

پوست کلفت تر از این حرفا شدیم بهارم

سارا 15 دی 1391 ساعت 00:16 http://sazesara.blogfa.com/

نشمار
بگذار بروند
روزها را می گویم
رهایشان کن
می روند
خاصیت روزها همین است...


نرگسِ جان، سلام

بچه که بودم کلی مرغ عشق داشتم، بعد واسه هرکی که می خواستم بهترین آرزوها رو بکنم می گفتم خدا کنه شب خواب گل و مرغ عشق ببینی.

حالا هم به شما می گم الهی که شب و روزت پر شه از گل و مرغ عشق...

سلام سارا جانم
آره عزیزم،رفتن خاصیت روزهاست
بشماری یا نه،میرن

ممنونم بابت این آرزوی نابت
کلی حس خوب داشت...کلی مزه داد
مرسی عزیزم...مرسی
انشالا همه اوقات تو هم به شیرینی همین آرزو باشه

الهام 15 دی 1391 ساعت 01:27 http://dolfin222.blogfa.com

دوسال و سه ماه پیش چی شده خووووو؟؟

رفتن الهام جان...یک رفتن دردناک در پی تقدیر...فقط صبوری می کنم

تو خوبی الهامم؟

سعید 15 دی 1391 ساعت 12:10 http://nemidunam23.blogsky.com/

میشه منم سوال الهام رو بپرسم؟
البته اگه جوابش براتون سخت نباشه و اذیتتون نکنه

سلام
در جواب الهام هم که نوشتم
یه رفتن...یه رفتنه که ۲سال و ۳ماه ازش می گذره
رفتنی که هیچ کس در اون دخالت و تقصیری نداشت
.......
میخوام تلخ نباشم و ناله نکنم.ولی واقعا یه وقتایی نمیشه
ببخش منو

ژولیت 15 دی 1391 ساعت 14:04 http://migrenism.blogsky.com

آنقدر این 365 روزها می روند تا ما خسته بشویم از شمردنشان اما باز هم می شماریمشان
دلم می خواد این لحظه فقط بغلت کنم انگار که بین این 365 ها می فهممت:*

ژولیت عزیزم
در برابر مهربانیت کم میارم
مرسی که هستی.مرسی از آغوش گرمت که به روی من بازه
برای فراموشی برخی دلتنگیها
ممنونم دختر.خیلی ممنونم

الهام 15 دی 1391 ساعت 22:50 http://dolfin222.blogfa.com

الان این 365 روزها یعنی سال های کبیسه؟؟؟؟؟

منظورتو متوجه نمیشم الهام جان
سال کبیسه مگه ۳۶۵ روزه؟؟

راد 16 دی 1391 ساعت 10:20 http://mmrad.blogfa.com

گذشته ها گاهی تلخ تر از تلخ هستند
بگذار و برو
نگاهشان که می کنی یادشان می افتی
اما برای خودت که یادآوری اش می کنی سخت تر می شود

من در کنارت می شمارم ... تا هر جا که بخواهی

اما می شود امروز را شمرد از یک ... هوم؟!

هر جور تو بخواهی نرگس جان... از 93 یا از یک

میدونی مریم جان
من تصمیم گرفته بودم تلخی نکنم...اینجا دیگه تلخ ننویسم
ولی بعضی وقتا دلتنگی آدمو بیچاره می کنه
و از اونجایی که تو دنیای بیرون میخوای نقش بازی کنی،که من مقاومم،که من سرپا هستم،که در مقابل تقدیر تسلیمم...
مجبوری اینجا کمی خودتو خالی کنی
خوبی این پست این بود که دلمو گرم دوستان نادیده ی عزیزی کرد که حاضرن همپای من بشمرن...تا هرجا
دوستان عزیزتر از جانی که منو قضاوت نمی کنن و همه جوره همراهن

مرسی دوست جدیدی که انگار آشنای قدیمی سالیان سال منی
ممنون بابت همراهی بی منتت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد