۸

احساس می کنم بچه شده ام، 

  

خیلی خیلی کوچک،  

 

و این بچه ی کوچک غمی دارد بزرگ،   

 

که به تنش زار می زند!!!   

 

نظرات 5 + ارسال نظر
جعفری نژاد 11 مهر 1391 ساعت 22:32

اعتراف می کنم که غصه ام می شود از بعضی خوانده نشدن ها

خیلی دوست دارم نوشته های جدیدت رو ، خیلی

این لطف شماست جناب جعفری نژاد
حال و هوای این روزهامه این پست

باید هم قد و قواره ی غم شوی. غم بزرگ است و بزرگی می خواهد.

آره...کاش حالا که غم دارم حداقل بزرگ بشم
برام دعا کن بهار جان

دل آرام 12 مهر 1391 ساعت 20:19 http://delaramam.blogsky.com

نرگس جان
منظورت رو از بچه شدن متوجه نشدم . بچگی نشاط دارد ، دل شاد و روحیه همیشه شرحال و لبهایی خندان ... از طرف دیگر زود رنجی دارد و قهر و آشتی و سریع فراموش کردن ... دل پاک و لج و لجبازی و گریه و خنده ... ولی اینکه منظورتان از بچه شدن چیست را درک نکردم .
دلت آروم و شاد

حق با توست دل آرام جان...بچگی همه این چیزهای قشنگی که گفتی داره
منظور من ولی قدوقواره کودکی است...ابعاد جسمانی کوچک بچه ها.
ممنون عزیزم.دل تو هم آرام و شاد

از خاک کمتریم 13 مهر 1391 ساعت 00:41

روزی قواره اش می‌شوی.....این خاصیت غم است...روزی قواره‌اش می‌شوی

سلام جناب غبار
دعا کنید بزرگ بشم

از خاک کمتریم 13 مهر 1391 ساعت 00:54

دعا می کنم بر تنت کوچک شود، نه تو قواره غم ها شوی..غم‌ها، بزرگند، اما آدم ها قد می کشند تا قواره‌اش شوند، دعا می کنم، با شستن، به تنت کوچک شوند...غم ها!!!!

مرسیییی
ممنون جناب غبار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد