47

آدم ها لالت می کنند 

 

بعد هی می پرسند چرا حرف نمی زنی؟!! 

 

این خنده دارترین نمایشنامه ی دنیاست...  

 

(سخن از بزرگی ست که نام نیکویش را نمی دانم.ولی حرفش را قبول دارم)

نظرات 5 + ارسال نظر
باغبان 16 خرداد 1392 ساعت 23:45 http://laleabbasi.blogfa.com

موافقم شدیدا
راستی منتظرم بیای برام تعریفش کنی

سلام باغبان جانم

داشتن تجربیات مشرک باعث چنین تفاهمی میشه :)

اون مرد را هم چشم.حتما تعریف خواهم کرد :))

دل آرام 17 خرداد 1392 ساعت 01:47 http://delaramam.blogsky.com

نمیشود هم بهشان گفت: لعنتی خودت ساکتم کردی... خودت...

سلام دل آرام جان

آره.در هر دو صورت هم میشیم بدهکار آدمها

چه حرف بزنیم.چه نزنیم... :((

قاصدک 17 خرداد 1392 ساعت 21:56

دوران همی نویسد بر عارضش خطی خوش/یارب نوشته ی بد از یار ما بگردان

دلم واست تنگ شده بود نرگسی بانو سللللام
به صورت چراغ خاموش میخوندمت، اما دست و دلم به کامنت گذاری نمیرفت(خانوم معلم گذاری رو درست نوشتم؟؟ آخه من تنها جایی که توی املا اشکال دارم همین تفاوت بین گذار و گزار در کلمات مختلفهخدا خدا میکنم امسال تست املا ادبیات از این مدل ز ها نباشه)

سلام قاصدک عزیزممنم دلم برای کامنتهات و حضورت تنگ شده بود..چه خوب که نوشتی برامکامنت گذاری به همین شکلی که نوشتی فکر میکنم درسته..چون از مصدر گذاشتن به معنی قرار دادن میاد(آیکن یک معلم کم سواد حتی!!!) :)))و اون گزار به معنی بودن و به جا آوردن مثل سپاسگزار.شکر گزار :)))و خیلی ممنونم برای دعای زیبات

afoo 18 خرداد 1392 ساعت 17:05 http://www.asimesar.blogfa.com

دقیقا همینطوره ...دلم میخواد بدونم منم برای کسی مثل همین آدمام

سلام آفوی عزیز
وبتو خوندم..دل نگرانی و دلشوره ازت دور باشه الهی

با توجهی به شناختی که از تو از روی نوشته هات دارم،به نظرم میرسه مثل این آدمها نیستی .اینو بدون تعارف میگم :)

مریم راد 19 خرداد 1392 ساعت 00:46 http://mmrad.blogfa.com

خدایی ها
ینی یه کاری می کنه... که همون لحظه خودت با خودت شرط می بندی ... دیگه حرف نمی زنم ....
بعد هم می پرسه چیزی شده؟!!!
نه من خواب نما شدم... تو هم که پیچیدی تو کوچه

:)))

کوچه هم که ته نداره...تا هرجا خواست میتونه ادامه بده :)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد