۲۱

نمی دانم،می دانی؟ 

 

این روزها آدم ها به دست هم پیر می شوند، 

 

نه به پای هم...!!!

نظرات 7 + ارسال نظر
سعید 5 دی 1391 ساعت 00:25 http://nemidunam23.blogsky.com/

دقیقا

مثل کسی که قرار بود مرهم دل باشد نه درد دل ....

سلام
خوش آمدید

کاش حالا که مرهم دل نیست،حداقل درد دل نباشد...

جعفری نژاد 5 دی 1391 ساعت 08:21

می دانم ... بدبختانه

بدبختانه...

از خاک کم.... 6 دی 1391 ساعت 01:03

این روزها..........گاهی می خواهی که قصه 21 دسامبر درست در میآمد...

سلام جناب
چه تفاهمی...

الهام 7 دی 1391 ساعت 14:20 http://dolfin222.blogfa.com

:(

داریم پیر میشیم از هم......

:(

ژولیت 8 دی 1391 ساعت 11:49 http://migrenism.blogsky.com

فوق العاده بود.

فوق العاده تویی که اینقدر مهربونی

سارا 13 دی 1391 ساعت 19:18 http://sazesara.blogfa.com/

نمی دانم، نمی دانم...
من بیشتر قائل به نفسم و نه غیر...
شاید هم اشتباه می کنم


سلام
نرگس عزیز، نکات ظریفی که اشاره کرده ای به مصاف می کشد اندیشه را...
وجودتان مانا

سلام سارا جانم
مفتخرم به حضورت اینجا
هرکس نظری داره و زیباییش به اینه که با وجود نظرات گوناگون کنار هم هستیم و صحبت می کنیم

ممنونم بابت لطفت سارای عزیز...وجود تو هم سرشار از شادی و عشق و اندیشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد