نمی دانم،می دانی؟
این روزها آدم ها به دست هم پیر می شوند،
نه به پای هم...!!!
دقیقا
مثل کسی که قرار بود مرهم دل باشد نه درد دل ....
سلام خوش آمدیدکاش حالا که مرهم دل نیست،حداقل درد دل نباشد...
می دانم ... بدبختانه
بدبختانه...
این روزها..........گاهی می خواهی که قصه 21 دسامبر درست در میآمد...
سلام جنابچه تفاهمی...
:( داریم پیر میشیم از هم......
:(
فوق العاده بود.
فوق العاده تویی که اینقدر مهربونی
نمی دانم، نمی دانم...من بیشتر قائل به نفسم و نه غیر...شاید هم اشتباه می کنمسلامنرگس عزیز، نکات ظریفی که اشاره کرده ای به مصاف می کشد اندیشه را...وجودتان مانا
سلام سارا جانممفتخرم به حضورت اینجاهرکس نظری داره و زیباییش به اینه که با وجود نظرات گوناگون کنار هم هستیم و صحبت می کنیمممنونم بابت لطفت سارای عزیز...وجود تو هم سرشار از شادی و عشق و اندیشه
دقیقا
مثل کسی که قرار بود مرهم دل باشد نه درد دل ....
سلام
خوش آمدید
کاش حالا که مرهم دل نیست،حداقل درد دل نباشد...
می دانم ... بدبختانه
بدبختانه...
این روزها..........گاهی می خواهی که قصه 21 دسامبر درست در میآمد...
سلام جناب
چه تفاهمی...
:(
داریم پیر میشیم از هم......
:(
فوق العاده بود.
فوق العاده تویی که اینقدر مهربونی
نمی دانم، نمی دانم...
من بیشتر قائل به نفسم و نه غیر...
شاید هم اشتباه می کنم
سلام
نرگس عزیز، نکات ظریفی که اشاره کرده ای به مصاف می کشد اندیشه را...
وجودتان مانا
سلام سارا جانم
مفتخرم به حضورت اینجا
هرکس نظری داره و زیباییش به اینه که با وجود نظرات گوناگون کنار هم هستیم و صحبت می کنیم
ممنونم بابت لطفت سارای عزیز...وجود تو هم سرشار از شادی و عشق و اندیشه